تو را می ستایم
نه به خاطر حماسه ها که آفریدی ،
نه به خاطر معامله با حضرت دوست بر سر جان شیرینت
، نه به خاطر دستهای مهربان و خشن و پینه بسته و مردانه ات ،
گاه کوچک و بچه گانه ات و گاه ظریف و لطیف و زنانه ات ،
که آنگاه که باید ،
آر پی جی زن می شد یا بی سیم چی ،
وسیله التماس و خواهش در برابر فرمانده می شد
که چند ماه کسری سن تو را ببخشد یا مرهمی می شد بر زخم برادر مجروحت ،
و گاه در نهایت خلوت و سکوت شبها دست نیاز می شد به سوی عزیز بی نیاز .